هيزم بياوريد ، دلم شعر گفته است



ابري سپيد و نم نم آوار نيمه خشک

باران ببار بر من بيمار  نيمه خشک

دل گويه هاي من پر عطر است خوب من

دل گويه هاي خاکي نمدار نيمه خشک

باران تو را هميشه در آغوش مي کشند

اين چشم هاي خسته تب دار نيمه خشک

آهسته باز مي رسدم راز بر زبان

آهسته باز مي کشدم دار نيمه خشک

هيزم بياوريد دلم شعر گفته است

دارش زنيد بر سر بازار نيمه خشک

تا درس عبرتي بشود بعد از اين که خاک

بر لب نياورد غم بسيار نيمه خشک

من ميروم . دوباره دلم قهر کرده است

من ميروم دوباره پي کار نيمه خشک







گزارش تخلف
بعدی